چکیده:
در این مقاله،نویسنده،روایتها و قرائتهای سکولاریستی و متحجرانه از دولت و حکومت نبوی را معرفی و سپس نقد مینماید.در راستای هدف بررسی و تحلیل روایتهای فوق،ابتدا مفهومشناسی دقیقی از سکولاریسم و تحجر لازم میآید،که نویسنده در فصلی بدان میپردازد و از انواع سکولاریسم فلسفی و سیاسی سخن میگوید و هرکدام را در جایگاه خود معنا مینماید.تحجر نیز بههمین ترتیب کالبدشکافی مفهومی میشود.سپس نویسنده سکولاریسم و تحجر را همچون گرایشهایی فرامکتبی معرفی مینماید که میتوانند در تفسیر هر مکتبی داخل شوند و آن را مورد تأثیر قرار دهند.
نتیجهی واحد داشتن دوگرایش سکولاریسم و تحجر در عرصهی رابطهی دین و سیاست نکتهی مهمی است که نویسنده بدان توجه میدهد و آنها را لبههای تیغهایی معرفی میکند که اسلام راستین را مجروح مینمایند.
فصلی جداگانه،به بررسی قرائتهای سکولاریستی از حکومت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله اختصاص دارد که به بررسی آراء نویسندگان معاصر مسلمان داخلی و مربوط به جهان عرب میپردازد و پس از تحلیل آراء و نظریههای این دسته،در فصلی جداگانه به نقدوبررسی آنها میپردازد.نگاه متحجرانه به حکومت و سیاست فصل دیگر این مقاله را تشکیل میدهد که نویسنده برای روشن نمودن ابعاد و وجوه تحجرگرایی در این عرصه،استفاده از قاعدهی کلی منطقی«تعرف الاشیاء با ضدادها»،با معرفی رویکرد احیاگرایانهی حضرت امام خمینی قدس سره در راستای تبیین اسلام راستین و مقابله با تحجرگرایی را در دستور کار خود قرار میدهد و از دردها و رنجهایی که پیر انقلاب از تحجرگرایی دید سخن گفته و در همین فصل به نقد نگاه تحجرگرایانه به سیاست و حکومت میپردازد.
نکتهای مهم،که یکی از دستآوردهای این تحقیق به شمار میرود،این است که تحجرگرایی و سکولاریسم در عرصهی مورد تحقیق،اگرچه به ظاهر تباین مفهومی دارند،اما در حقیقت کارکردشان در عرصهی رابطهی دین و سیاست یکی است.
خلاصه ماشینی:
"اساسا چیزی به نام حکومت دینی وجود ندارد و حتی خود پیامبر صلی الله علیه و اله نیز حاکم دینی نبوده است.
تشکیل ندادهاند،و دیگر این قول که پیامبر صلی الله علیه و اله حکومت تشکیل دادند،اما نظام
خدا صلی الله علیه و اله بوده است و نسبت ذاتی با دین ندارد؛لذا تشکیل حکومت توسط
پیامبر صلی الله علیه و اله ربطی به دین نداشته و وظیفه و رسالتی دینی را برای مسلمانان درپی
چنان نیست که این رهبری سیاسی پیامبر صلی الله علیه و اله بخشی از مأموریت الهی و
این فقدان این امور حاکی از آن است که پیامبر صلی الله علیه و اله تشکیل دولت نداد و اسلام
اختصاصی رسول اکرم صلی الله علیه و اله است و بعد از او زمام حکومت به دست خود
او معتقد است با اسلام و بعثت نبوی،مردم سلوک اجتماعی منظمی را تجربه کردند و پیامبر صلی الله علیه و اله در عین تلاش برای گسترش این سلوک
در پاسخ به آنها که مدعیاند زعامت دینی پیامبر صلی الله علیه و اله شامل حکومت نبوده
پیامبر صلی الله علیه و اله به هیچوجه قابل انکار نیست،اما در اینکه این نوع حکومت باکدام
همت پیامبر صلی الله علیه و اله محدود به امور دنیوی مسلمانان نبوده است و در اصل،تفاوت
برای حاکم شایستگیهایی لازم است که در رسول خدا صلی الله علیه و اله و نمایندگان ایشان به
حکومتها بر مبنای حکومت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله بستند،که مورد نقد و ارزیابی"