چکیده:
مبحث صلح در اندیشه عرفانی و تربیتی و اخلاقی غرب حد اقل از زمان فلوطین تاکنون استمرار دارد.کمنیوس به ظریفترین تلفیق نظری و عملی صلح در دنیای غرب با تکیه بر پارادایم مهر دست یافت.او نگرشی چند وجهی را در قلمرو تربیت عرضه کرد.آرزوی کنیوس پیوند مهر، دانایی و خرد،توانایی(نظر و عمل)و ایمان و دین بود.نگرش جهانی او،در عرصه تعلیم و تربیت به ابداعاتی در حوزه اندیشه صلح نزد او منجر شد.کمنیوس را میتوان از پیشروان نظریههای تکاملی روانشناسی ژنتیک،روشهای تدریس،روانشناسی کودک و تربیت از جمله در بعد بین المللی آن برشمرد.تربیت فراگیر بهطور منطقی چهر او را بالقوه به عنوان یکی از پیشروان آموزش از راه دور هم مطرح کرد.او درصدد اصلاح و بهبود تعلیم و تربیت کودکان و بزرگسالان و پیران بود.وی یکی از پیشروان مبانی روانشناسی رش و بنیانگذار نظام آموزش گامبهگام متناسب با رشد شاگردان معرفی شده است.کمنیوس به ترکیب تربیت فراگیر،و اصلاح عمومی و جهانی در دانش،ایمان و اخلاق میاندیشید و تربیت را نوری در تاریکی مینامید.او توفیق یافت مبانی اخلاقی صلح و نیز زوایای تاریک نظری آن را باز نمایاند.
خلاصه ماشینی:
این مسیر مرتبط با معرفت پیشینی تعلیم و تربیت یا به قول خود او یک تعهد«بزرگ»به دنبال جستجوی بنیادهای معرفت یاد شده به ارائه نظریه (تئوری)منجر میشود:در نگاه اول میان اصول کلی مولف کتاب«هنر بزرگ معلمی»و تجربهگرایی شبه حسی که به صورت ضابطهمند ارائه کرده است نوعی تعارض وجود دارد.
کمنیوس برای ارتقاء تربیت در گسترهای جهانی پیشنهاد میکند که زبانی بین المللی،که خوش ساخت2باشد،ابداع گردد تا پادزهر بدفهمیها و کجفهمیها شود و در جهت ارتقاء صلح و اصلاح کلی جهان مورد استفاده قرار گیرد.
چون علایق کسب و کار تضعیف شدهاند و بشر یاد میگیرد تا در باغ وجدان خود قدم بزند،حتی مدرسه مرگ سهم مهمی برای اضافه کردن به مفهوم رشد دارد چون به نظر کمنیوس مرگ بعد جدیدی به زندگی افزوده و در فرهنگ زندگان نقش دارد و وقتی خودش به این مرحله نزدیک شد نوشت:هنر مردن عبارت است از هنر متعالی باقی نهادن خاطرهای محترمانه از خود(کمنیوس،به نقل از مقدس جعفری،371:2831).
Saros Patak طبعا این نوع تعلیم و تربیت عقلانین باید همراه با اندیشههای مربوط به تعلیمات اخلاقی باشد و از تعلیمات اخلاقی به عنوان قواعدی برای تعیین ارزش کمنیوس در زمان حال استفاده میشود؛درحالیکه چوب ترکه و تنبیه بدنی از ابزارهای تدریس بود(حتی بعدها جان لاک نیز نتوانست خود را از وسوسه آن برهاند)و تنها اصل اخلاقی مدرسه،اطاعت بود.