چکیده:
شخصیت داستانی در تعیین و تبیین تفاوتهای داستانهای کلاسیک، مدرن و پسامدرن نقش برجستهای دارد. داستان کلاسیک قهرمان محور و دارای شخصیتهایی مقتدر و متمرکز است که داستان حول آن شخصیتها میچرخد. در داستان مدرن با نوعی سوبژکتیویته مواجه هستیم و شخصیت، جهان را بین خود و دیگری تقسیم میکند اما در داستان پسامدرن شخصیت از مرکز به حاشیه رفته و تمایزی میان خود و دیگری قائل نیست. نقش هویت که در داستان مدرن برجسته بود در داستان پسامدرن کمرنگ شده و شخصیتها دچار «من پریشی» هستند. شخصیت پسامدرن در حال سیلان، لغزندگی، هویت پریشی و گسست از قالبهای ذهنی، زبانی و اجتماعی است. دلوز و گتاری دو اصطلاح «درخت» و «ریزوم» را وضع کردند و منظور از این اصطلاحات، دو نوع شیوۀ تفکر و اندیشه است. از نظر آنها رویکرد درختی، عمودی، متمرکز و دارای سلسلهمراتب از پیش مشخص است؛ اما رویکرد ریزومی افقی و کوچگرایانه است و تابع هیچ اقتداری نیست. تفکر درختی نشاندهندۀ فلسفه «بودن» و رکود، امّا تفکّر ریزومی نشاندهندۀ فلسفه «شدن»، تفاوت، سیلان و ارتباط شبکهای است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که شخصیتها در داستان کلاسیک و مدرن – با همۀ تفاوتهایی که باهم دارند- مبتنی بر رویکرد درختی امّا در داستان پسامدرن مبتنی بر رویکرد ریزومی هستند.
خلاصه ماشینی:
تغییـر جایگـاه انسـان معاصـر در جامعـه ، نتیجـۀ فعل وانفعالات زیادی است که جامعۀ بشری از دورۀ رنسانس ، انقلاب صـنعتی و سـرمایه - داری متأخر پشت سر نهـاده و مجموعـه ای از گفتمـان هـا و ایـدئولوژی هـای مختلـف در برساخت مفهوم سوژه مدرن و پسامدرن نقش داشته است و با توجه به ایـن کـه داسـتان را آینه ای از جامعه و شخصـیت داسـتانی را محاکـات انسـان دانسـته انـد، بـازخوانی مفهـوم شخصیت در هر یک از انواع داستان و تبیین مؤلفه های آن در تشخیص تفاوت هـای انـواع داستان ها راهگشا خواهد بود.
١ پیشینۀ پژوهش شاخص ترین پژوهش هایی کـه سـیر تحـول داسـتان ، شخصـیت و شخصـیت پـردازی در داستان های کلاسیک ، مدرن و پسامدرن را تبیین و تحلیل کرده یا نظریات دلوز و گتاری را در مطالعات ادبی به کار برده است و به نوعی به این جستار مرتبط هستند عبارت اند از: ١.
این کتاب یکی از منابع مهمی است که به تبیین تفاوت های داستان های کلاسیک ، مدرن و پسامدرن پرداخته است و همان گونه که از عنوان آن پیداست مهـم تـرین مشخّصـه هـای انواع داستان ها را بیان می کند؛ و اگرچه در تحلیل و تبیین تفاوت ها بسیار راهگشـا اسـت و چهارچوب نظری خوبی برای پژوهشـگران فـراهم مـی کنـد؛ امـا در تبیـین تفـاوت هـا یـا شباهت های شخصیت های مختلف دقیق نمی شود.