چکیده:
مرتبة ذات الهی پیچیدهترین اعتبارات عرفانی است؛ مرتبة اطلاق مقسمی که حتی حمل واژههای مقام، مرتبه، اعتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است. دربارة وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکی اختلاف میان فلاسفه و عرفا و دیگر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این است که این مرتبه صرفا از معقولات ثانیة فلسفی است و مابهازای خارجی ندارد، چنانکه فلاسفه معتقدند یا حقیقه الحقایق است، آنچنان که عرفا باور دارند. اختلاف میان عرفا نیز در تبیین «لا اسم و لا رسم له» و شرایط و لوازم حمل و سخنگفتن در این مقام است. برخی معتقدند هر حملی حتی حمل اطلاق، وجود، وحدت، وجوب، و بساطت بر این مقام نادرست است، چنانکه سلب آن نیز نادرست است و دربارة این مقام فقط سکوت سزاوار است. این گروه در این مقام سخنان بهظاهر تناقضآمیزی مطرح میکنند. برخی نیز معتقدند تعبیر «لا اسم و لا رسم له» به این معنا نیست که امکان اشاره به آن مقام با لفظی از الفاظ و اسمی از اسما انکار شده باشد بلکه فقط اگر حملی منجر به تعین در مقام ذات شود، نادرست خواهد بود. در این مقاله ضمن تحلیل آرای مختلف، به این نتیجه خواهیم رسید که حتی حمل برخی محمولها همچون اطلاق مقسمی، وجوب، و وجود نیز منجر به تعین در مقام ذات میشود و با « لا اسم و لا رسم له»، به علت مشروطبودن انتزاع از حاق ذات به احاطة علمی و نیز مساویبودن معقول ثانی با معلومبودن و متعین و محدودبودن به حدود فهم، قابل جمع نخواهد بود. فرضیة پیشنهادی نویسندگان این است که دستگاه منطقی ـ معرفتشناختی ارسطویی توان تبیین و توجیه حکمناپذیری مقام ذات را ندارد، لکن این به معنای توجیهناپذیری مطلق آن نیست و نمیتوان از آن خردستیزی یافتههای عارفان را نتیجه گرفت. همچنین عرفان هیچ الزامی برای کوتاهآمدن در برابر دستگاه منطقی ـ معرفتشناختی ارسطویی ندارد و میتواند در تبیین و توجیه عقلانی ـ منطقی نظریات خود، فارغ از این پارادایم، دستگاههای منطقی ـ معرفتشناختی دیگر را نیز محک بزند
خلاصه ماشینی:
مسائلی که مورد توجه قرار می گیرد عبارتند از: آیا دستگاه منطقی دوارزشی ارسطویی و مدل ساختمانی آن که مبتنی بر مطابقت گرایـی در صدق و مبناگرایی در توجیه است یگانه دستگاه سنجش عقلانی یافتـه هـای عرفاسـت ؟ (حتی در همین پارادایم تغییـرات مهمـی در مبنـاگرایی روی داده اسـت کـه توجـه بـه آن می تواند در اثبات خردپسندی یافته های عارفان مفید باشد؛ از این جملـه اسـت «مبنـاگرایی اصلاح شده » (١٩٨٣ ,Plantinga ;١٩٩١ ,Alston)).
در این مقاله به بررسی و تبیین آرای آن دسته از عرفا و موافقان ایشان در حکمت متعالیه در خصوص معنا و دلیل حکم ناپذیری مرتبة ذات می پردازیم و آن گاه تأثیر پارادایم دستگاه منطقی و معرفت شناختی ارسطویی ـ مشائی را در آن بازگو می کنیم .
این راه حل و دلیل که کاملا در پارادایم دستگاه منطقی و معرفت شناختی ارسطویی ـ مشائی اظهار شده است اولا با تصریحات فراوان بزرگان عرفا و شارحان متقدم ایشان که برخی از آن ذکر شد ناسازگار است و ثانیا از ایشان می پرسیم معقول ثانی ، معلوم است یا معلوم نیست ؛ آیا مستلزم اشاره و مدرک بودن حق است یا نیست ؟ اگر معلوم است ، پس محدود است و به قید علم عالم مقید و متعین شده است و دیگر لابشرط مقسمی نیست و اگر معلوم نیست نتیجه اش یکی از این دو است : یا باید به فاقد معنای محصل بودن این گونه حمل ها در مقام ذات معتقد شویم یا همان سخن عارفانی را بپذیریم که معتقدند دربارة مقام ذات فقط سکوت باید کرد.